سایه، هم طعم شکست (یکشنبه 90/8/8 ساعت 10:36 عصر)

سایه ها را دوست داشتیم.

وقتی هر دو پنهان از همه توی سایه ها حرف می زدیم .

نمی دانم . شاید برای این که هیچ کس نداند رسواییم را !

نمی دانم . شاید برای این که هیچ کس نداند هم صحبتیت را با یک بازنده ی ذاتی !!

گفته بودم این تن با دردها آشناست و چه ساده این دردهای فزاینده رشد می کرد و تو می دیدی در سایه...

سایه تاریک بود . سایه تاریک است . من هنوز در سایه ام .

هیچ کس از له کردن سایه عذاب نمی کشد . در سایه  هر آن چه شود تقصیر تو نیست، تقصیر سایه است ، تقصیر تاریکی ...

تمام آن ، تقصیر نگاه هایی بود که دیدی و گردن تاریکی انداختی که ندیدی . دست هایی که گرفتم و فکر کردی اتفاقی بود معمول در تاریکی .

طعم شکست می دادی با بوی بازگشت از همان راه تازه آمده

بازگشت به همان جایی که می دانی . به همان جایی که می دانم ....





 
  • ?پیوندهای روزانه

  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •